جدول جو
جدول جو

معنی کشت و کشتار - جستجوی لغت در جدول جو

کشت و کشتار
(کُ تُ کُ)
کشتن بسیار. خونریزی. آدم کشی. قتل نفس. جنگ. مقاتله. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کِ تُ)
کشت. زرع. فلاحت. حراثت. کشت و برز. (یادداشت مؤلف) : چون هفت سال سپری شدخدای تعالی باران فرستاد و چشمه ها و کاریزها آب گرفت و از زمین نبات برست و درختان برآمد و بار داد و کشت و کار جهان راست بایستاد. (ترجمه طبری بلعمی).
بکاریم دانه گه کشت و کار
سپاریم کشته به پروردگار.
نظامی.
چو در کشت و کار جهان بنگریم
همه ده کشاورز یکدیگریم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
سلاخی، مقاتله
فرهنگ واژه مترادف متضاد